منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 112125
|
اینجا همه چی درهمه
شنبه 92 آبان 18 :: 12:23 عصر :: نویسنده : هانیه رضایی زاد
چهارشنبه 92 آبان 15 :: 6:23 عصر :: نویسنده : هانیه رضایی زاد
بیدارم نکنید، تازه خوابیدم! هورااا، وقتی برگردم ایران، به منم میگن حاج خانم:))
تاب تاب عباسی، خدا منو نندازی، اگه می خوای بندازی، بغل خاله بندازی!!
من بالاخره باید بفهمم تو چه مزه ای هستی..!! ببیین گفتم از من عکس نگیر، لنز دوربینتو آب دهنی می کنما!! امان از دست این خاله، چه کارا می کنه با عکسای من.. موضوع مطلب : زنگ تفریح چهارشنبه 92 آبان 15 :: 6:4 عصر :: نویسنده : هانیه رضایی زاد
سکوت میان کلامم هستی. شنیده نمی شوی اما من تو را می شنوم... تو درون قلب من هستی، دیده نمی شوی اما من تو را هر لحظه نفس می کشم... موضوع مطلب : دست و دل نوشته چهارشنبه 92 آبان 15 :: 5:40 عصر :: نویسنده : هانیه رضایی زاد
یه روزایی انقدر سرم شلوغه (که البته اکثر کارام هم با سیستم هست)، همش می چرخم تو صفحات اینترنت و سیستمم، و چون دنبال چند موضوع با هم می گردم، اصلا قاطی پاتی میشه شدید. مثل الان. انقده هنگ کردم که کدوم کارمو اول انجام بدم، گفتم اصلا ولش کن، یه سر به وبلاگ خودم بزنم، خدا بزرگه!! کارهایی که باید امشب انجام بدم چیاس؟ چند نمونه اش: باید یه مقاله ای رو که تقریبا آخراشه، تکمیل کنم و بفرستم برای صاحبش. باید یه متن کوتاه انگلیسی راجع به معجزه پیدا کنم. باید یه فایلی رو که تازه به دستم رسیده و حاوی یه مقاله اس درمورد یه مساله ای که خودم توش مشکل داشت، رو کامل بخونم. باید یه نگاهی به متن پاورپوینت سمینارم بندازم که برام مرور بشه. اینهمه کار دارم. اما امشب که نمیشه. الان ساعت 6 غروب چهارشنبه اس. و انصافا وقت هم کم نیارم، مخم سوت میکشه. تازه شب هم باید زود بخوابم که ساعت 6 صبح بیدار بشم و برم دانشگاه. دوستان، التماس دعا موضوع مطلب : دست و دل نوشته سه شنبه 92 آبان 14 :: 9:45 صبح :: نویسنده : هانیه رضایی زاد
زمان هیچ گاه دردی را درمان نکرد.. این ما هستیم که به مرور به دردها عادت می کنیم!! موضوع مطلب : زنگ تفریح دوشنبه 92 آبان 13 :: 9:34 عصر :: نویسنده : هانیه رضایی زاد
انگار هرچی بزرگتر می شم، با وجود اینکه از تاریخ واقعه ی عاشورا دورتر می شم، اما یه جور دیگه محرم رو می شناسم. گویا بهتر می فهمم حال و روز محرم چه جوریاس! برای محرم امسال روزشماری می کردم. نمی دونم چرا. اما انگار دلم یه دل سیر محبت می خواد. تو این ماه، محبت رو میشه احساس کرد. اما .... نیامده دلم برای رفتنت تنگ شده است. موضوع مطلب : دست و دل نوشته یکشنبه 92 آبان 12 :: 11:45 عصر :: نویسنده : هانیه رضایی زاد
|
||