سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 110460


دانلود آهنگ جدید



اینجا همه چی درهمه
شنبه 92 مهر 27 :: 2:59 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند.


جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…


رئیس دانشگاه

1)مردی فرهیخته و خوشتیپ

2)به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم، هیچ ذهنیتی ندارم

یک وعده غذای سلف

1)بیفستراگانوف با سس کچاپ با نوشیدنی خنک

2)چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز

کارت دانشجویی

1)کارت شناسایی و هویت دانشجو

2)تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است

خوابگاه

1)محل استراحت و سرشار از شادی و نشاط

2)مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش

شب امتحان

1)شبی برای دوره کردن درسی که در طول ترم خوانده شده است

2)شبی که تا صبح باید مثل خر درس خوند
 

مشروط شدن

1)عمراٌ، من تو دبیرستان معدل کمتر از 18 نداشتم

2)نمک تحصیل در دانشگاه

وام دانشجویی

1)کمک هزینه برای دانشجو

2)مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته

ازدواج دانشجویی

1)حرفش رو نزن من قصد ادامه تحصیل دارم

2)کو؟ کجاس؟کسی رو سراغ داری برام؟

 




موضوع مطلب : زنگ تفریح


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 8:16 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

میدونید بخواهید به یکی بگید "تو دخالت نکن" به انگلیسی چی میشه؟

.

.

.

.

.

You stay out of it





موضوع مطلب : علمی


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 8:14 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

تفاوت مهم برای دو واژه ی crusade و turkey رو میخوام اینجا بگم:

واژه ی turkey اگر با حرف کوچک شروع شود، به معنی "بوقلمون" و اگر با حرف بزرگ شروع شود Turkey به معنی " کشور ترکیه" می باشد.

واژه ی crusade اگر با حرف کوچک شروع شود به معنی " سعی و کوشش فراوان" و اگر با حرف یزرگ شروع شود Crusade به معنی "جنگ های صلیبی" خواهد بود.







موضوع مطلب : علمی


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 10:18 صبح ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت

گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت

مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر

این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت . .


                           




موضوع مطلب : زنگ تفریح


سه شنبه 92 مهر 23 :: 4:50 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       


یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دستنویس

آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت
بود، و با ارزش، وقتی به من داد،

تاکید
کرد که این کتاب مال توئه مال خود
خودته، و من از تعجب شاخ در آورده
بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی
رو بی هیچ مناسبتی به من بده، من
اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش
کردم .


چند روز بعدش به من گفت کتابت رو
خوندی؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا
گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش،
لبخندی زد و رفت.


همون روز عصر با یک کپی از روزنامه
همون زمان که تنها نشریه بود برگشت
اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت
روی میز، من داشتم نگاهی بهش
مینداختم که گفت این مال من نیست
امانته باید ببرمش، به محض گفتن این
حرف شروع کردم با اشتیاق تمام
صفحه هاش رو ورق زدن وسعی
میکردم از هر صفحه ای حداقل یک
مطلب رو بخونم .


در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست
از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون
روزنامه رو کشید از دستم بیرون و
رفت .

فقط چند روز طول کشید که اومد
پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و
عشق مثل اون روزنامه می مونه، یک
اطمینان برات درست می کنه که این
زن یا مرد مال تو هستش مال خود
خودت، اون موقع هست که فکر میکنی
همیشه وقت دارم بهش محبت کنم،
همیشه وقت هست که دلش رو به
دست بیارم، همیشه وقت هست که
اشتباهاتم رو جبران کنم، همیشه می
تونم شام دعوتش کنم اگر این بار یادم
رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش
بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می
کنم حتی اگر هرچقدر اون آدم با ارزش
باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما
وقتی که این باور در تو نیست که این
آدم مال منه، و هر لحظه فکر میکنی
که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به
راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء با
ارزش ازش نگهداری می کنی و
همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه
ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من
نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی
اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته
باشه ... و اینطوره که آدم ها یه دفعه
چشماشون رو باز میکنن میبینن که اون
کسی رو که یه روز عاشقش بودن از
دست دادن و دیگه مال اونها نیست ...




موضوع مطلب : زنگ تفریح


سه شنبه 92 مهر 23 :: 11:12 صبح ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

برای اینکه پاورپوینت خود را در هر رایانه ی دیگر، با همین فونت ببینید (بهم ریختگی حروف نداشته باشید)، باید مراحل زیر را طی کنید:

ابتدا از سربرگ file قسمت option را کلیک کنید. در صفحه ی باز شده، از سمت چپ، گزینه ی save را انتخاب کنید.

حال در انتهای صفحه embed fonts in the file را تیک دار کرده و سپس از دو زیرمجموعه ی آن، مورد دوم  یعنی embed all characters را نیز تیک بزنید.

و در نهایت ok  کنید.

تمام


منبع: http://hesabdarirozbahan.blogfa.com/




موضوع مطلب : علمی


دوشنبه 92 مهر 22 :: 10:57 صبح ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

حدود 7 ماه پیش وقتی راهی خانه خدا بودیم، نه شوقی داشتم نه عشقی. وحتی غمگین بخاطر از دست دادن عید هم بودم!

بالاخره راهی شدیم.

جمعیت زیادی برای بدرقه اومده بودند

بدون هیچ ناراحتی و گریه ای جدا شدیم و راهی مسیری شدیم که طعمش رو تا قبل از آن هرگز نچشیده بودم.

آنچه گذشت تنها چشم بر هم زدنی بود و بس.

و الان دلم برای تک تک لحظاتی که در جوار حق بودم تنگ است.

با چه جراتی لباس سپید بر تن کرده بودم و با چه جراتی به زیبایی خودم می نازیدم!

با چه عشقی راهی دیار عشق شده بودیم و با چه ترسی محرم شدیم!

وای که چقدر محرم شدن، مشابه مردن بود.

مرگ را با وجود خودم حس می کردم.

نزدیک دروازه مکه که شدیم، چشم از پنجره بر نمی داشتم. شب بود و همه جا تاریک. تنها صدایی که می شنیدم صدای قلبم بود و گاهی صدای بچه ای از تو اتوبوس.

ای وای  ای وای  ای وای

از اون لحظه ی تکرار نشدنی که چشمم بر کعبه افتاد.

قشنگ ترین لحظه زندگی ام بود

هیچ چیز و هیچ کس نمی تونه این احساس رو برام تکرار کنه...






موضوع مطلب : دست و دل نوشته


1   2   3   4   >