سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 112124


دانلود آهنگ جدید



اینجا همه چی درهمه
چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 1:25 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

چگونه در شرایط آتش سوزی خانگی امن بمانیم؟

هرچند شما فکر کنید که هرگز ممکن نیست قربانی آتش‌سوزی خانگی شوید اما خوب با توجه به شانس خوبی که شما دارید بهتر است لااقل یک آمادگی جزئیی برای این شرایط کسب کنید. خوب اولین کاری که در آتش سوزی انجام می‌دهید این است که گور بابای وسایلتان و ثروتتان و مال دنیا? خودتان و خانواده‌ی خود را نجات دهید? حتی اگر از آن قوم حیوان خانگی دار هم هستید? اون بنده‌ی خدا را ول کنید?‌سگ را می‌شوید خرید? بچه را نمی‌شود? فرار کنید. هرچند در شرایط عادی قدر وقت را نمی‌دانید اما خوب در شرایط آتش‌سوزی بدانید. حالا مراحلی که در ادامه‌ می‌آید را دنبال کنید?باشد که رستگار شوید.

مرحله‌ی 1 – چگونه در شرایط آتش سوزی در امان بمانیم

1 اگر صدای بوق اون تشخیص دهنده‌ی دودتون رو شنیدین به سرعت عکس العمل نشان دهید.

البته با توجه به اینکه اینجا ایران است و شما ندارید ازین تجهیزات منم هرچی بگم فاییده نداره? هروقت فهمیدین آتیش گرفتین این کارها رو انجام بدین. با عربده کشی سایر اعضای خانوار را خبر کنید. وقت برای فرار کم است? سریع باس عکس‌العمل نشون بدین. تلفون و موبایل و لپتاپ و اینها رو بیخیال شید? کلا شاید چند ثانیه وقت داشته باشین که فرار کنید در نتیجه فرار کنید.

2 با احتیاط از در خارج شوید.

گفتم با احتیاط? در نتیجه هر دری دیدین باز نکنید? چندتا کار کنید بعد باز کنید. اولندش ببینید اگه داره از زیرش دود میاد تو? بیچاره شدین نمیشه در رو باز کرد. مرحله‌ی بعدی اینکه پشت دستتون رو آروم بچسبونید به در و دستگیرش اگه داغ بود همچنان بیچاره شدین? نمیشه ازش خارج شید. برادر من? خواهر من دود می‌کشتتون? حس سوپر من بودن نکنید برید توشا. حالا اگه این بلایا نبود می‌تونید در رو آهسته باز کنید. اگه سر راحتون هم آتیش ندیدین بدو بدو فرار نکنید? شماره‌ی سه رو مطالعه کنید ببینید چه جوری باس فرار کنید. اگه آتیش دیدین همچنان بدبختین? سری دری که باز کردین رو ببندین تا آتیش نیومده تو اتاقتون و کبابی و برشته نشدین. در این شرایط خام بودن بهتر از سوختنه.

  • اگه از در نشد? با توجه به اینکه طبقه‌ی چندمین می‌تونید از پنجره‌هم استفاده کنید. اگه ازونم نشد به مراحل بعدی مراجعه کنید.

3 خودتون رو از دود حفظ کنید.

خواهر من? برادر من دود توی ارتفاع وای میسته? میدونم آدم عاقل میگه بدوییم در ریم ولی به نفعتونه که جای اینکه دوان دوان فرار کنید بشینید و تو ارتفاع پایین سعی کنید به سمت در برید? به خانوار هم بگید همین کار رو کنن. گفتم که دود سمیه? بخوریدش بلاملا سرتون میاد? اگه اتاق پر دوده یک پارچه‌ای چیزی ببندید دور دهنتون? دود بخورید بیهوش میشید? میافتید رو زمین. بقیه رو که نمیدونم ولی من ولتون میکنم همون جا یکمم روغن روتون میریزم خوب کبابی شید.

  • پارچه‌ی خیس کمک می‌کنه به جذب دود? ولی اگه وقت دارید اینکار رو بکنید. این پارچه‌ی خیس که میگن همش یکی دو دقیقه بهتون وقت مضاعف میده. کمک می‌کنه جذب کنه این ذرات دود روها ولی خوب اگه آب دوره? بیخیالش.

4 اگر آتش گرفتید چه کنید

اگه خدایی نکرده لباستون آتیش گرفت? آب دستتونه بزارید زمین? هرکاری می‌کنید ولش کنید بخوابید رو زمین دور خودتون غلط بزنید تا آتیش گرفتگیتون خاموش شه. صورتون رو هم با دستتون بپوشونید که چیزی توی چشم و چالتون نره.

5 اگر نمی‌تونید خارج شید چه خاکی به سرتون کنید

اگه نمی‌تونستید خارج شید?‌اول خونسردی خودتون رو حفظ کنید و وحشت نکنید. به یک اتاق سالم برید? در اتاق رو ببندین. هر چی روزنه و سوراخ و لای در و اینها هست رو سعی کنید با پارچه و اینها بپوشونید که دود نیاد توی اتاق.صورتتون رو هم با یه پارچه حتما به عنوان ماسک بپوشونید. همچنان هرکاری می‌کنید وحشت نکنید? در خونسردی در هر شرایطی که باشید تصمیم بهتر می‌گیرید. حتی دیگه اگه خدایی نکرده زبونم لال به آخرشم رسیدین وقت خوبیه واسه توبه و شهادتین و اینا.

6 کمک خواستن از طریق پنجره‌و اینها

اگر احیانا موبایل نداشتید و تلفن‌ خانه‌ هم در دسترس نبود? میتونید با آویزون کردن یک ملافه و داد و بیداد? اگر رهگذری در حال عبوره ازش کمک بخواین. البته توجه داشته باشید که پنجره رو هرچه سریعتر ببندید? آتش برای زنده موندن به اکسیژن احتیاج داره و چه منبعی بهتر از پنچره‌ی باز براش? با سرعت به سمت پنجره حمله ور میشه.

مرحله 2 – بعد از خروج از خانه چه کار کنیم.

1 سر شماری

اگر به سلامت از خونه اومدین بیرون در مرحله‌ی اول ببنید همه سر جاشون باشن? بچه‌ای? خواهری? مادری? مادر شوهری چیزی جا نمونده باشه. اگه کسی جا مونده بود و می‌شد برگشت سعی کنید برید نجاتش بدید? اگه ولی نمی‌شد خونسردی خودتون رو حفظ کنید و صبر کنید که نیروهای امداد برسن. اگه همه سالم بودن لطف کنید بعد از اومدن ماموران امداد و نجات بهشون بگید کسی داخل نیست? بدبختا الکی نرن دنبال نخود سیاه.

2 تماس با آتش‌نشانی

بعد از همه‌ی اینکار‌ها وقت خوبیه که به آتش نشانی زنگ بزنید? شمارش رو که بلدین انشاالله? اگه بلد نیستین 125ئه.اگه موبایل نداشتین از خونه‌ی همسایه ها می‌تونید استفاده کنید? تماس بین شهری که نیست تازه زنگ زدن به آتش نشانی مجانیه اگه اشتباه نکنم.

3 بررسی وضعیت سلامت

بعد از تماس با آتش نشانی وضعیت سلامت خودتون و اعضای خانوار رو چک کنید? ببنید همه سالم باشن‌? اگه کسی بلایی سرش اومده بود بهش کمک کنید و اینها تا کمک برسه.

4 ازون خراب شده فاصله بگیرید

هیچی دیگه خونتون داره میسوزه? کاری هم از دستتون بر نمیاد? ازش فاصله بگیرید خدایی نکرده پاره‌سنگی چیزی نیافته رو سرتون? از سوختن نجات پیدا کردین حالا ضربه مغزی میشین باد می‌کنید رو دست فامیل.

 

منبع: www.persiangfx.com




موضوع مطلب : علمی


چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 10:52 صبح ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

چقدر دلم براش تنگ شد

آنیتا

 

آنیتا

 

آنیتا




موضوع مطلب : زنگ تفریح


جمعه 92 بهمن 4 :: 10:18 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می یابد.
قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.


منبع : 4جوک



موضوع مطلب : زنگ تفریح


سه شنبه 92 بهمن 1 :: 8:8 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

میدونید 21 ژانویه چه روزیه؟

روز بغل کردن

بغل کردن روزانه 20 ثانیه و حتی دست در دست دوست گذاشتن به مدت 10 دقیقه، باعث کاهش استرس و خستگی میشه و برای اون فواید زیاد فیزیکی و ذهنی شمرده شده.

بغل کردن

 

بغل کردن




موضوع مطلب : زنگ تفریح


جمعه 92 دی 20 :: 9:1 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

اینم یه عکس از خواهرزاده ی نازنینم در جشنواره انار

جشنواره انار

 

شهریور، تولد آنیتا خانم ما

آتلیه

 

جنگل النگدره گرگان

النگدره




موضوع مطلب : زنگ تفریح


پنج شنبه 92 دی 19 :: 12:37 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

بالاخره امتحانام تموم شد.

بعد چند هفته، اومدم به وبلاگم سر زدم و ایشالا کم کم دوباره شروع به بروز رسانی کنم.

موفق و موید باشید در پناه حق




موضوع مطلب : دست و دل نوشته


یکشنبه 92 آذر 17 :: 10:51 صبح ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه‌هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده‌ام حاصل شود.
آخوند پرسید: از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت: همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است. آخوند گفت: من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره‌ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….آخوند گفت:> امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: آملا، من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده‌ام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!

آخوند گفت: فراموش نکن که قول داده‌ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد آخوند رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
آخوند یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت: امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد آخوند می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که > همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده‌اش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد آخوند رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
آخوند دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی‌ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون > بگذارد!

ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد آخوند می رفت، این یک به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.روز بعد وقتی روستایی نزد آخوند رفت، آخوند از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند آملا، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم.

آه که چه راحت شدیم


مطمئنم کسی که این داستان را می خواند، به خوبی می تواند منظور بنده را درک کرده باشد.

 

منبع: وبلاگ استاد جمشیدی




موضوع مطلب : زنگ تفریح


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >