سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 110636


دانلود آهنگ جدید



اینجا همه چی درهمه
یکشنبه 93 تیر 22 :: 10:39 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

خیلی وقته یه پست که واقعا از گذاشتنش لذت ببرم، نذاشتم. میدونم.

ایشالا بعد از 31 تیر که سرم خلوت شه، حتما میذارم.

این روزا حتی دلم نمیخواد بخوابم.

انگار قراره یه مدت طولانی خواب باشم

می خوام استفاده کنم از روزهام

می خوام تا می تونم موسیقی گوش کنم

می خوام خودم باشم

بخندم

بلند بلند

نگاه نکنم که کی هست و چی ممکنه بگه

می خوام از این روزها استفاده کنم

می خوام نفس بکشم، خیلی عمیق

می خوام گلها رو بو کنم

 




موضوع مطلب : دست و دل نوشته


یکشنبه 93 خرداد 11 :: 9:49 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

دله دیگه، شعور نداره.

اگه شعور داشت انقدر نمی گرفت.

 




موضوع مطلب : دست و دل نوشته


سه شنبه 92 بهمن 22 :: 10:44 صبح ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

با لباسی که مادر جونش (مامان مامانش) براش دوخته..

آنیتا

 

عشوه شو یکی جمع کنه. او خودووو

آنیتا




موضوع مطلب : آنیتا حمیدی


جمعه 92 بهمن 18 :: 10:46 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

نفس خاله وقتی خوابه

آنیتا

 

و وقتی تازه بیدار شده و شیطنتش شروع میشه

آنیتا

 

وقتی منتظره تا پیتزا آماده بشه

آنیتا

 

این هم ادامه ی شیطنتش!

آنیتا




موضوع مطلب : زنگ تفریح


سه شنبه 92 بهمن 15 :: 8:57 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

دیدین آدم از یه چیزی بدش میاد، بعد همون اتفاق براش میفته.

من انقده بدم میاد یه بچه ی مثلا 6-7 ساله تو ماشین باباش، جلو بشینه،  مامانش عقب بشینه. یا مثلا بچه جلو بشینه، بعد 3 تا آدم بزرگ به زووور (مخصوصا تو پراید) عقب بشینن!!

چند ماه پیش، یه روز که از دانشگاه بر می گشتم، تو شهر خودمون که رسیدم، شوهر خواهرم اومد دنبالم. دستم رو بردم در جلو رو باز کنم، دیدم یک عدد جیگر طلای یک ساله ی فسقلی (خواهر زاده ی عزیزم) کمربند هم بسته، اون زیر رو صندلی نشسته، سرشو بالا کرده بتونه از پنجره بیرون رو نگاه کنه. واااااااااااای، قلبم داشت از عشقش وای میستاد. نمی دونین چه جیگری بود اون لحظه. یکی باید میومد منو باد میزد. کل خستگی اون روزم رو از تنم بیرون کرد. منم به احترامش، رفتم عقب نشستم.

بعد دیدم، بعضی خانواده ها که میذارن بچه هاشون جلو بشینن، شاید واقعا از عشق زیادشون باشه.

من که خاله ام و اینجور قلبم بخاطرش می تپه، چه برسه مادر و پدر!

مگه نه؟

بیایین زود قضاوت نکنیم




موضوع مطلب : دست و دل نوشته


چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 10:18 عصر ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

کاش می شد بعضی خواب ها رو قاب گرفت.

بزنی رو دیوار و هر روز نگاهش کنی

بعضی ها رو فقط میشه تو خواب دید.

بعد که بیدار می شی انگار نمی خوای هرگز از جات بلند شی، شاید خوابت ببره و دوباره خوابش رو ببینی.

چقدر حس سخت اما قشنگیه!

گاهی هم باید بعضی خواب ها رو قاب گرفت که بدونی نباید نزدیک بعضی ها بشی.

بابا!! آخه مگه حتما باید بهت حمله کنن تا بفهمی بعضی ها گرگند؟!!

بفهم، بفهم به بعضی ها حتی نگاه هم نباید بکنی.

تو بفهم، من که هیچوقت نفهمیدم!!!

....

 




موضوع مطلب : دست و دل نوشته


چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 10:52 صبح ::  نویسنده : هانیه رضایی زاد       

چقدر دلم براش تنگ شد

آنیتا

 

آنیتا

 

آنیتا




موضوع مطلب : زنگ تفریح


<   1   2   3   4   5   >